خانواده مانند عمارتی است که زن و شوهر ستون‌های آن را تشکیل می‌دهند و فروریختن هر ستون استحکام و استواری عمارت را متزلـزل و گسسـتـه می‌کند .

فـرزندان را می‌توان به مـرواریـدی تشبیه کرد کـه مـایـه جـلال و رونـق خـانـواده می‌شوند و با وجود آنهـا محیط خـانـواده ، صمیمیـت بیشتری می‌یابد.

هر گونه بی‌ثباتی در نهاد خانواده، اثر عمیقی بر اعضای خانواده دارد و کانون گرم آن را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد .

طلاق هرگز پدیده‌ای دلپسند و زیبا، نبوده و نیست؛  طلاق به هر دلیلی که باشد، درست یا نادرست، پیامدهایی دارد، هم برای فرد و هم برای خانواده و جامعه.

بنابراین، لازم است تاحدامکان از وقوع طلاق جلوگیری شود تا از آثار زیان‌بار آن کم شود .

 دلایل طلاق همسران

1- فقدان درک مناسب از خود و رعایت‌نکردن اصول اخلاقی پس ازدواج
2- احساس محدودیت پس از طلاق.

3- نبود انعطاف‌پذیری در رفتار زن و شوهر

4- تغییر دیدگاه‌ها نسبت به مسئله ازدواج تبدیل به یک منبع بهره‌وری شخصی می‌شود و جنبه مسئولیت‌پذیری آن را کم می‌کند.

5- تغییر ساختار نظام اجتماعی و اقتصادی در جوامع امروزی و توجه بیش از حد اقتصاد مدرن به افراد

تأثیرات طلاق بر کودکان:

طلاق و جدایی نه‌تنها بر زن و شوهر که بر فرزندان آنها تأثیر بر جای می‌گذارد و تبعات آن‌گاه بسیار سنگین گاهی جبران‌ناپذیر است .

مطالعات نشان می‌دهد که کودکان خانواده‌های مطلقه نسبت به کودکان خانواده‌های عادی، دارای مشکلات عاطفی، رفتاری و تحصیلی بیشتری هستند و از سلامت روانی کمتری برخوردارند .

هم چنین تحقیقات نشان می‌دهد که میزان رشد عاطفی و اجتماعی کودکانی که در خانواده‌های طلاق بزرگ می‌شوند، معمولاً در مقایسه با سایر کودکانی که در خانواده‌های عادی رشد می‌کنند، کمتر است .

کودکان طلاق، اغلب احساس گناه می‌کنند و گرفتار این باور نادرست هستند که به‌گونه‌ای عامل طلاق بوده‌اند و یا می‌توانستند فرزند بهتری باشند و با پادرمیانی، جلوی طلاق را بگیرند آن‌ها فکر می‌کنند که نه فقط علت طلاق والدینشان بوده‌اند، بلکه تنها مقصر ادامه دعوای پدر و مادرشان نیز هستند .

کودکان در هر سنی که باشند به‌محض جدایی از والدین خود، سه سؤال به طور ناخودآگاه در ذهنشان شکل می‌گیرد «آیا من باعث این جدایی شده‌ام؟ چه کسی از من مراقبت خواهد کرد؟ آیا مرا نیز رها خواهند کرد؟.»

یکی از متعارف‌ترین احساساتی که فرزندان در نتیجه جدایی و طلاق پدر و مادرشان تجربه می‌کنند، احساس تنهایی و متفاوت‌بودن از کودکان دیگر است .

مطالعات مختلف نشان می‌دهد اکثر کودکانی که والدینشان از یکدیگر جدا شده‌اند به‌خاطر این که از این بابت احساس متفاوت‌بودن و شرم می‌کنند، احساساتشان را از دیگران مخفی نگه داشته و به‌ندرت دراین‌رابطه صحبت می‌کنند .

همچنین آن‌ها موفقیت‌های تحصیلی کمتری کسب می‌کنند، ناسازگاری‌های روان‌شناختی بیشتری از خود بروز می‌دهند و عزت‌نفس پایین و مشکلات اجتماعی بیشتری دارند .

حمایت درمانی - روان درمانی

طلاق و نقش آن در بروز خشونت کودکان استرس‌ها و اختلافات روحی و روانی در پدران و مادران باعث ایجاد بحران‌های عمیق روحی فرزندان می‌شود.

این بحران‌ها عامل بسیاری از عقده‌های روانی یا بروز رفتارهای خشونت‌آمیز و خطرناک در آینده می‌شود.

طلاق ، در تغییر روحیه و روان فرزندان نقش بسیار اساسی دارد.

کودکان طلاق به‌مرورزمان بااحساس، ترس، خشم و عدم تعادل روانی هنگام عصبانیت روبه‌رو می‌شود؛ زیرا آنها رفتارهای خشونت‌آمیز پدر و مادر را در خانواده دیده‌اند و تصور می‌کنند که همواره عکس‌العمل‌ها و رفتارهای آنها باید به‌صورت منفی و پرخاشگرانه باشد .

کودکان طلاق خشم درونی خود را یا ابراز می‌کنند و یا فرومی‌خورند .

کودکانی که خشم خود را فرومی‌خورند در سنین بالاتر قدرت و توانایی بیشتری برای ابراز خشونت از خود نشان می‌دهند .

 طلاق و  افسردگی و کناره‌گیری کودکان

برخی کودکان بعد از طلاق والدین دچار افسردگی و گوشه‌گیری می‌شوند.

احساس افسردگی به این دلیل است که کودک بعد از طلاق والدین احساس امنیت خود را از دست می‌دهد،  یا به این دلیل است که والدین، کودک را مرکز بحث و جدل‌های خود قرار می‌دهند .

دختران بیشتر از پسران می‌توانند عصبانیت و احساسات خود را کنترل کنند و این عامل ممکن است باعث سردرد، دل‌درد و تغییراتی در الگوهایی خواب‌وخوراک و حتی افسردگی شود.

برخی والدین ممکن است متوجه این نکته نباشند که چه‌قدر کودکان خود را مرکز دعواهایشان قرار می‌دهند .

این موضوع گاهی می‌تواند باعث زیان‌های احساسی و روانی برای کودکان شود.

بیشتر کودکانی که دچار افسردگی شدید هستند قبل از طلاق و جدایی والدین درگیر افسردگی بوده‌اند و اختلافات والدین به افسردگی کودک وسعت بخشیده است .

این موضوع هشداری برای والدین است تا در این زمان مراقبت کودکان خود باشند و اگر اثری از افسردگی یا کناره‌گیری در رفتارهای آنها دیدند به متخصص مراجعه کند .

  طلاق  و عدم احساس امنیت کودکان

عدم احساس امنیت یکی از اثرات جدایی و طلاق والدین بر فرزندان است. چنین احساسی از راه‌های گوناگون روی کودکان با گروه‌های سنی متفاوت اثر می‌گذارد.

برای مثال امکان دارد مشکل کودکی نوپا ناشی از اضطراب جدایی باشد.

این امکان وجود دارد که کودک به‌شدت به یکی از والدین وابسته باشد و زمانی که او کودک را ترک کند، ناراحت شود.

بر اساس برخی تحقیقات کودکان دبستانی از طلاق و جدایی والدین بیشترین تأثیر را می‌پذیرند. کودکان مدرسه‌ای بیشتر بر این باورند که جدایی پدر و مادر تقصیر آنهاست و علت را در وجود خود یا رفتارهای خویش می‌بینند.

این احساس عدم امنیت در آنها ممکن است خود را به این مشکل نشان دهد که تقاضا کنند موقع خواب چراغ اتاقشان روشن باشد .

به‌این‌ترتیب کودک اطمینان به خود را از دست می‌دهد، نوعی ترس روانی پیدا می‌کند و امنیت روانی قلبی از بودن در کنار پدر و مادر و آرامش در زندگی آنها را از دست می‌دهد.

به همین دلیل آنها ممکن است در تمام اوقات به وجود یک بالش یا اسباب‌بازی در کنار خود احتیاج پیدا کنند .

حمایت درمانی - روان درمانی

طلاق و  کاهش مهارت‌ها و رشد عاطفی و اجتماعی کودکان

طلاق به‌عنوان یک پدیده مهم نه‌تنها تعادل روانی دو انسان بلکه تعادل روانی فرزندان، بستگان دوستان و نزدیکان را نیز به هم می‌ریزد و امروزه اثرات منفی طلاق بر رشد عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و عملکرد تحصیلی فرزندان در تحقیقات بسیار روشن شده است .

ضعیف‌ترین و اصلی‌ترین قربانیان طلاق، فرزندان هستند به‌ویژه در مواردی که از آنها مانند ابراز و استفاده می‌شود.

فرزندان باید در محیطی مناسب و زیر مراقبت مستمر تربیت شوند؛ زیرا هر نوع کاستی در این مورد موجب انحراف آنها می‌شود .

خانواده در شکل‌گیری عادت‌ها و اندیشه‌های اجتماعی فرزند نقش بسیار مهمی دارد و نفوذ خانواده بر ایجاد مختلف رشد اجتماعی کودکان غیرقابل‌انکار است.

یکی از خصوصیات مهم کودکانی که رشد اجتماعی کافی دارند این است که واجد مهارت‌های اجتماعی باشند.

یادگیری رفتارهای بیان شده و ایجاد رابطه اثربخش با دیگران یکی از مهم‌ترین دستاوردهای دوران کودکی است.

متأسفانه همه کودکان موفق به فراگیری این مهارت نمی‌شوند به همین دلیل بیشتر این کودکان با عکس‌العمل منفی از سوی بزرگسالان و کودکان دیگر روبه‌رو می‌شوند .

شواهد فراوانی تفاوت کودکان خانواده‌های طلاق و کودکان خانواده‌های عادی را در زمینه‌های روانی و رفتاری نشان می‌دهد.

بررسی اختلالات روانی و رفتاری افسردگی و پیشرفت تحصیلی در این گروه از کودکان و مقایسه آن با کودکان خانواده‌های عادی حکایت از وجود تفاوت‌های معنی دار است  .

هنگامی که فرزندان خانواده‌های طلاق‌گرفته و طلاق نگرفته ازنظر مسائل روانی – عاطفی مقایسه شدند ؛ نتایج نشان داد که  کودکان و نوجوانانی که والدینشان طلاق‌گرفته‌اند مشکلات اجتماعی بیشتری مانند تعارض اجتماعی زیاد با دوستان خود و خواهر و برادرهایشان دارند .

به دنبال ازهم‌گسیختگی شبکه اجتماع خانواده فرزندان با بحران‌های شدید جسمانی، روانی و تحولات اجتماعی روبه‌رو می‌شوند و باید خود را با آن سازگار کنند.

بیشتر آنها در مقابل امنیت عاطفی، تنها ماندن و مورد بی‌اعتنایی قرارگرفتن آسیب‌پذیر هستند و ممکن است با نوسان‌های شدید روحی روبه‌رو شوند یا از نزدیکان خود فاصله بگیرد و تحت‌تأثیر فشار همسالان خود از جدایی پدر و مادرشان دچار خجالت و سرافکندگی شوند و حتی ممکن است خشمگین شوند و از امری که پیش‌آمده است می‌رنجند .

 طلاق و اختلالات روان‌شناختی کودکان

بررسی روانپزشکان نشان داده است که طلاق و جدایی والدین از عمده‌ترین علل بیماری روانی فرزندان طلاق است .

وقتی زوجین از هم جدا می‌شوند اثرات ناشی از جدایی ، واهمه ناشی از آینده‌ای مبهم برای فرزندان پدید آورد.

به بیان دیگر طلاق والدین نمایانگر اختلالات روانپزشکی بیشتر در فرزندان طلاق است تحقیقات انجام شده درمورد بررسی تأثیرات روان‌شناختی طلاق بر کودکان مشخص کرد که کودکان طلاق به طور مشخص در چهار سطح اضطراب، افسردگی، اشکالات رفتاری و مهارت‌های مقابله‌ای ضعیف‌تر از کودکان عادی هستند و  میانگین اضطراب در فرزندان طلاق به طور معنی‌داری بیشتر از فرزندانی است که والدین آنها از هم جدا نشده‌اند.

پژوهشی با عنوان ساختار خانوادگی و افسردگی با استفاده از دو گروه از خانواده‌های طلاق و عادی نشان داد که کودکانی که والدین آنها از هم جدا شده‌اند بیشتر از گروه عادی دچار افسردگی شده بودند .

یکی از مشکلات احتمالی دیگر فرزندان طلاق مربوط به عملکرد تحصیلی است .

زندگی تحصیلی یکی از مهم‌ترین ابعاد زندگی اشخاص است که بر ابعاد زندگی تأثیر فراوان دارد .

کودکان، جوانان و نوجوانانی که والدینشان در کودکی، طلاق‌گرفته‌اند امور تحصیلی آنها تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد.

مطالعات مختلف نشان داده است که این بچه‌ها نسبت به سایر بچه‌های هم‌سن‌وسال خود از لحاظ اجتماعی، عاطفی و تحصیلی در رتبه پایین‌تری قرار می‌گیرند.

بررسی نتایج یک مطالعه فراتحلیل نشان داد که کودکان خانواده‌های طلاق با مشکلات عاطفی و رفتاری بیشتری دست به گریبان‌اند .

عوامل تاثیر گذار بر سازگاری کودکان با پدیده طلاق

عوامل مختلفی می‌تواند بر سازگاری کودکان با طلاق والدینشان تأثیرگذار باشد که عبارت‌اند از:

سن کودک هنگام وقوع طلاق: کودکان سنین پایین‌تر به دلیل آن که دارای مهارت‌های کلامی و شناختی محدودتری هستند و از طرفی وابستگی بیشتری به والدینشان دارند تاحدودی آسیب بیشتری از این امر می‌بینند و سازگاری با طلاق برایشان دشوارتر است .

جنسیت کودک: تحقیقات نشان داده است که دختران در مقایسه با پسران، با طلاق والدینشان بهتر سازگار می‌شوند .

کیفیت رابطه والد – کودک: مطالعات نشان داده است که کیفیت رابطه والد – کودک می‌تواند بر میزان سازگاری کودک پس از طلاق والدین تأثیرگذار باشد .

سازگاری والدین: میزان سازگاری والدین از نظر عاطفی، اثر مستقیمی بر توانایی کودکان در کنارآمدن با طلاق دارد .

رشد شناختی، اجتماعی و عاطفی کودک: کودکانی که از سطح رشد شناختی، اجتماعی و عاطفی بالاتری برخوردارند، بهتر می‌توانند با تغییرات ناشی از طلاق والدین سازگار شوند .

مؤسسه خیریه باران مهر و عاطفه برای حمایت از کودکان بدسرپرست  مانند کودکان طلاق و خانواده‌های تحت پوشش خود، راه‌های مختلفی را تدارک دیده است تا هر فرد به فراخورِ توان و امکاناتش بتواند در فعالیت‌های انسان‌دوستانه شرکت داشته باشد.

یکی از این راه‌های حمایت از کودکان بدسرپرست پرداخت مبلغی مشخص در ماه و تحت حمایت قراردادن کودک به انتخاب شخص نیکوکار است .

شما عزیزان می‌توانید برای حمایت از کودکان بد سرپرست کمک‌های نقدی خود را از طریق شماره‌حساب 502229000080593 یا به شماره شبا 250570320181013778933101 مؤسسه باران مهر و عاطفه اهدا کنید .